گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

سگ صفت یا چی؟

بعضی از آدم ها، مثل نقل و نبات، در  گفتگو ، از فحش استفاده میکنند.. من خیلی مراقبم دم پر  این آدم ها نشوم . بیشترین  فحشهایی هم  که  استفاده میکنم،  بلا نسبت شما  « احمق و بی شعور » است.

جالب این است که معنی بعضی از فحش  ها و کاربردشان را هم  نمیدانم... نمونه اش همین  « سگ صفت» دقیقا نمیدانم منظور استفاده کننده، کدام صفت سگها  است.  چون معروف ترین صفت سگ ها معمولا، وفاداری  آنها ست...

فحش های بی تربیتی پایین تنه ای  هم که اصلا نمیدانم به چه  معنا است و بر چه اساسی داده میشود و فکر می‌کنم  بیشتر از اینکه  برای خراب کردن فحش خور استفاده میشود ، برای خراب شدن فحش دهنده  کاربرد دارد و  نشانه بی ادبی و بی تربیتی اوست.

البته‌ بماند که برای بعضی از رفتارهای برخی از آدم ها ، هیچ فحش و کلمات و جملات رکیکی نمیتوان استفاده  کرد تا میزان عصبانیت خودمان را از او بیان کنیم.

نمونه اش همین آقای به ظاهر هنرمند ولی  دلقک صفت ، حمید فرخ نژاد...

از پول بیت المال این مملکت تا توانست خورد و به جیب زد، حالا  که حسابی پشت خودش را بسته و رفته امریکا، برای ما  «دم در آورده » و رجز خوانی میکند.   «مردک» مرد بودی ، تا  اینجا بودی  این اراجیفت رو میگفتی، میدیدی چطور مردم خودشودن، چوب تو آستینت می‌کردند ....

البته  مطمئن هستم حتی یک جمله اش را هم  خودش  نگفته، چون در یک مصاحبه معمولی، در هر جمله اش چند تا  تپوق  میزند، البته تقصیری هم  ندارد، در زندگی اش هر چه گفته  و بازی کرده از رو نوشت و دیالوگهایی بود ه که دستش داده اند...

بگذریم، هیچ فحشی پیدا نکردم  که لایق   این مردک باشد... شاید در دامنه لغات فحشدار من بهترین عبارت  « بی چشم و رو» باشد.

ولی با وجودی که معنای واقعی آن را نمیدانم ، همان  « سگ صفت» فکر کنم بهتر باشد چون تخلیه هیجانی بیشتری دارد. تو باید مثل  سگهای   ولگرد و بی صاحب، تمام عمرت  « کاسه لیس» اربابان مزدورت باشی، بدبخت فلک زده....

باور کنید همین الان معنای  « سگ صفت » به ذهنم رسید.

سگها حاضرند برای یک تکه استخوان برای هر کس و ناکسی دم تکان دهند..... 

امید دانا ی نادان...

شاید شما هم نام  «امید دانا » را شنیده باشید. نظرات جالبی  در مورد مسایل سیاسی می‌دهد. خودش را اهل مطالعه میداند و مدعی است که با تحقیق در مورد تاریخ اسلام و  سایر ادیان به این نتیجه رسیده که اسلام دین حقیقی نیست.و اعراب با قتل و غارت و به اجبار و  برای کشور گشایی ایرانیان را مجبور به پذیرش  اسلام کرده اند و.. ..

البته  بعضی از نظرات سیاسی او درست است  و جالب این است که علی رغم مخالفت با قوانین اسلام، شخص مقام معظم رهبری را به عنوان یک پادشاه عادل و فرزانه و حکیم قبول دارد...

بماند که جدیدا در  اغتشاشات اخیر  کمی تغییر موضع داده و معتقد است حجاب یک مسأله کاملا شخصی است و حکومت نباید مخالفین و معترضین را سرکوب کند و حتی اعدام قاتلین و محاربین کار اشتباهی است...

به نظر من ، افرادی نظیراو، بر عکس آنچه ادعا میکنند مطالعاتشان بسیار سطحی و غیر واقعی است... 

در  تمام ادیان و حتی همان آیین  زرتشتی که  او  قبول دارد، پوشش مناسب برای خانمها و حتی آقایون، جهت حفظ حیا و عفت مورد توجه است. یهودیان واقعی و اصیل، حجاب بانوانشان مثل چادر ما ست، با یک سرچ ساده میتوانید در اینترنت پیدا کنید... زنان قدیسه و راهبه های مسیحی  ، محجبه اند... در زمان هخامنشیان و ایران باستان زنان آزاد و اشراف زاده، محجبه بوده اند و فقط،  کنیزان  و برده ها  حق داشتند بی حجاب و  بدون پوشش مناسب  در ملاء  عام باشند... 

خلاصه این که حجاب داشتن  در تمام ادیان یک ارزش است و این که زنی خودش بخواهد این ارزش را نداشته باشد و از او بگیرند کمی تا نسبتی بیشتر، غیر طبیعی است. 

حالا انتخاب با خود شماست....





همه چیز تقصیر مردهاست....

دفعه پیش  مجبور شدیم که  با اتوبوس به کاشان برویم. صندلی کناری من یک خانم جوان بود  با ظاهری نه چندان مناسب.. وقتی وارد اتوبوس شد شال و پالتو اش را در آورد و انگار وارد اتاق خودش شده روی صندلی کنار من نشست.

البته دیدن  این وضعیت دیگر در کوچه و خیابان هم  عادی شده و دیگر تعجبی نمیکنیم متاسفانه.

و امثال من هم که حاضر نیستیم  یک  « به تو چه» ساده برای دفاع از دین و ارزشهایمان  بشنویم، چه برسد به دادن  خون و جون، مجبوریم سکوت اختیار کنیم و بی خیال امر به معروف و نهی از منکر میشویم. 

بگذریم... 

وقتی  این خانم مشغول صحبت  با تلفن بود. ، متوجه شدم عرب است. باب گفتگو را با او باز کردم... گفت  « آبادانی است... در تهران به دنبال کار آمده است.. الان به منزل خواهر شوهرش در قم میرود و همسرش در اهواز است... بچه ندارد و تصمیم هم ندارد داشته باشد چون   در سن پایین به اجبار خانواده اش با مردی که شانزده سال از او بزرگتر بوده ازدواج کرده و نتوانسته درسش را ادامه دهد. و الان مخفیانه مشغول گذراندن دوره ی دستیاری دندانپزشکی است تا بتواند از نظر مالی مستقل شود...»

و لابد بعد که مستقل شد تصمیم میگیرد طلاق بگیرد و از قید  و بند این زندگی اجباری آزاد شود.

راستش را بخواهید، دلم بر ایش سوخت، خیلی قابل ترحم بود، به او کاملا حق دادم که ظاهرش  اینگونه  باشد.

 مقصربد حجابی و بی عفتی تمام زنان ، مردهای اطرافشان  هستند.

اگر یک دختر خانم در خانه پدری اش به اندازه کافی از پدر و برادر و بقیه اهالی خانواده محبت و احترام ببیند... به موقع و با رضایت   کامل  ازدواج کند و از همسرش هم به اندازه کافی محبت و توجه ببیند، نیازی به این همه بزک دوزک و تبرج و خودنمایی  ندارد...

به نظر من به جای راهنمایی این خانمها باید اول مردانشان  را راهنمایی و مشاوره داد. 


ورود آقایان ممنوع...

آقایان محترم لطفا ناراحت نشوید...ولی باید به  شما بگویم ، مساله پوشش ما خانمها و این که  حجاب داشته باشیم یانه اصلا به شما مربوط نیست و لازم نیست شما شعار   «زن آزادی زندگی» را تکرار کنید... چرا؟ 

دلیلش را میگویم... زیرا، ما خانمها چه  حجاب داشته باشیم چه نه... تمام ضرر و سودش فقط متوجه ماست نه شما و در هر صورت برای  شما مردان  سود و فایده دارد!.. 

میگویید چطور؟ 

چون وقتی ما خانم ها پوشش نامناسب داشته باشیم  که معلوم است چرا... شما به اندازه کافی در کوچه و خیابان وسیله لذت بردن پیدا میکنید و نیازی به زن و زندگی ندارید. 

 . وقتی هم که حجاب داشته باشیم، باز  به نفع شماست، چون آن مو قع سرتان گرم زن و زندگی خودتان خواهد بود و کانون زندگی تان گرم تر خواهد  شد. 

برای ما خانمها بهتر است از قانون خلف  در ریاضی استفاده کنیم. وقتی پوشش مناسب نداشته باشیم نه تنها مورد تعرض و سوء استفاده مردان سودجو قرار می‌گیریم بلکه ممکن است سبب سرد شدن کانون زندگی زنان دیگر هم بشویم، 

وقتی مردان در کوچه و خیابان، به اندازه کافی زنان رنگ و وارنگ میبینند ، دیگر  زنان خودشان برایشان تکراری خواهند شد... 

حتی اگر ازدواج هم نکرده باشند ، نیازی به ازدواج نخواهند دید... 

پس   رواج بی حجابی و بی حیایی در جامعه یک معامله دو سر سود برای آقایان و دو سر باخت برای زنان خواهد بود... 

ولی رعایت حجاب و عفت و حیا برای هر دو گروه سود خواهد داشت، مخصوصا برای خانمها...

پس فقط ما خانها هستیم که باید در مورد نوع پوشش خودمان تصمیم بگیریم نه شما مردان.... 




جام جهانی یا جان جهاااانی! ؟

من از آن آدم هایی هستم که  وقتی اتفاق ناجوری برایم  می افتد  دوست دارم بخوابم،... به این  امید که وقتی بیدار شدم، متوجه شوم  که همه چیز خواب بوده فقط..

ولی امروز صبح که از خواب بیدار شدم بازمثل بیشتر مواقع متوجه شدم، خواب نبوده و واقعا تیم فوتبال ما صعود نکرد....

ساعت شش صبح، تلویزیون را روشن کردم و کانالها را دور زدم ببینم  چه خبر....

بیشتر کانالها یا یک برنامه مستند آرشیوی داشت یا سخنرانی مذهبی...در یکی از شبکه ها  آقای میرباقری به مناسبت روز ولادت حضرت زینب سخنرانی می‌کرد... مکثی کردم تا شاید کمی آرام شوم... 

میگفتند   «بیشتر ما انسانها  یقین داریم، هر آنچه اتفاق میافتد چه خوب چه بد، چه باب میل ما باشد یانباشد، تقدیر و خواست خداوند است  و شاید حتی بر آن صبر هم بکنیم و گلایه و شکایتی هم نکنیم  ولی از ته ته  دل راضی نیستیم که چرا مطابق با خواست مانبوده ... 

و بسیار کم اند آدم هایی  که همه جوره راضی اند به رضای الهی و تقدیرات او... در حادثه کربلا که همه چیز به  ظاهر وحشتناک بود،  وقتی ابن زیاد ملعون از حضرت زینب  پرسید.، کاری که خدا با شما کرد را چطور دیدی؟.... حضرت فرمودند، چیزی جز زیبایی ندیدم....»

بگذریم... 

دیشب در یکی از کانالها پیامی دیدم با این مضمون  « ایت الله ناصری رحمت لله علیه از جانب آیةالله بهجت   فرموده بودند در بازی قبل ایران و امریکا، در آسمانها به سبب دعای اهل ایمان  برای برد تیم ملی، غوغایی به پاشد که اگر یک بار مردم اینگونه برای فرج امام زمان دسته جمعی دعا کنند ظهور حتما محقق خواهد شد...» 

چقدر هنوز ما بیچاره ایم یا شاید هم  بی چاره! نشدیم هنوز... 



مثبت 18 سال....

یک روز پسرم از من پرسید تو چرا مثل  خیلی از خانم ها آرایش نمیکنی؟ من که از شنیدن این سوال غافلگیر نشدم... گفتم  «چون نیازی نمیبینم آرایش کنم و فکر میکنم به اندازه کافی  خوشگل  هستم، شاید این خانم ها فکر می کنند خوشگل  نیستند که آرایش میکنند». دخترم که  حرفهای ما را می شنید، خندید و گفت  « چه اعتماد به نفسی!»

واقعیت هم جز این نیست.. اگر آدم، ظاهر خودش را به اندازه کافی قبول داشته باشد، نیازی به این همه بزک دوزک و بدتر از آن، جراحی های زیبایی، نمیبیند...

هر از گاهی که سوار مترو میشوم، در واگن خانم ها، احساس میکنم وارد سالن آرایش شده ام، کمتر خانمی میبینم  که ساده و حتی بدون جراحی باشد...

 همسر من به سبب کارش به کشورهای مختلفی سفر کرده، اروپایی و آسیایی ،  و معتقد است که هیچ کجا به اندازه ایران، خانمها آرایش نمیکنند. 

باورتان شاید نشود، در سفر حج  که امسال  مشرف  شده  بودیم، خانم های زیادی از زایران ایرانی را میدیدم که آرایش های ثابتی مثل تاتو ابرو و لب و خط چشم داشتند، در صورتی که یکی از محرمات احرام، آرایش کردن است... 

بگذریم، خدا به خیر بگذراند، ظاهرا با این گل به خودی که مسئولین نابخرد ما زدند، شاهد صحنه های عجیب و غریب زیادی  در خیابان‌ها خواهیم بود ، مخصوصا در فصل تابستان، خودتان را برای دیدن هر چیزی آماده کنید و سعی کنید بچه هایتان را کمتر به اماکن عمومی ببرید! 





حسود هرگز نیاسود..

من به شخصه اصلا اهل فوتبال نیستم و در این سنی که کردم شاید تعداد مسابقات فوتبالی که کامل دیده ام به اندازه انگشتان  دو دست هم نباشد... بازی ایران و استرالیا در مقدمات جام جهانی نمیدانم چه سالی و بازی ایران و امریکا در جام جهانی همان سال از جمله آنهاست و هفته پیش،  بازی ایران و انگلستان و دو روز پیش بازی ایران و ولز...

خداییش تا حالا اینقدر از بازی فوتبال هیجان زده نشده بودم، هم بازی زیبا بود هم نتیجه آن و هم حس و حال مردم ایران بعد از بازی دیدنی بود.

بعد از دو ماه آشوب و بلوایی که یک عده نادان و جاهل  در گوشه  و  کنارایران  به پا کردند، مردم روی خوشی و شادی را دیدند.. این هم از مزایای ورزش و فوتبال و جام جهانی ست...

بالاخره  جواب  مادرهایی که وقتی جوانانشان  پای فوتبال  می نشینند، میپرسیدند   «اینها گل بزنند به شما چی میرسه» میتوانیم بدهیم. 

البته بماند که این وسط عده ای هم بودند که نه تنها خوشحال نشدند بلکه ناراحت و عصبانی هم شدند. از برد ملی پوشان، از شادی مردم، از بالا رفتن پرچم ایران... 

و جوابشان فقط یک چیز است،   « تا کور شود هر انکه نتواند دید.»